دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. سکنۀآن 600 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، برنج، پشم و لبنیات است. خرابه های بنای آتشکده ای قدیمی در این آبادی وجود دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. سکنۀآن 600 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، برنج، پشم و لبنیات است. خرابه های بنای آتشکده ای قدیمی در این آبادی وجود دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
کنایه از چیزی کم بها که از روی محبت به کسی هدیه می دهند، برای مثال بینوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن / چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهد شدن (صائب - لغت نامه - برگ سبز)
کنایه از چیزی کم بها که از روی محبت به کسی هدیه می دهند، برای مِثال بینوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن / چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهد شدن (صائب - لغت نامه - برگ سبز)
دباغ و کسی که چرم میسازد. (ناظم الاطباء). چرم سازنده. سازندۀ چرم. آنکه ساختن چرم داند و تواند. آنکس که از پوست چرم سازد. چرمگر. آنکس که پوست حیوانات را دباغی کند. رجوع به چرمسازی و چرمگر شود
دباغ و کسی که چرم میسازد. (ناظم الاطباء). چرم سازنده. سازندۀ چرم. آنکه ساختن چرم داند و تواند. آنکس که از پوست چرم سازد. چرمگر. آنکس که پوست حیوانات را دباغی کند. رجوع به چرمسازی و چرمگر شود
کنایه از دماغ تازه. (آنندراج) : در این چمن سر سبز آن برهنه پادارد که چار موسم چون سرو یک قبا دارد. صائب (از آنندراج). - امثال: زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد، نظیر: بهوش باش که سر در سر زبان نکنی. (امثال و حکم دهخدا)
کنایه از دماغ تازه. (آنندراج) : در این چمن سر سبز آن برهنه پادارد که چار موسم چون سرو یک قبا دارد. صائب (از آنندراج). - امثال: زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد، نظیر: بهوش باش که سر در سر زبان نکنی. (امثال و حکم دهخدا)